یادم باشد
از این در که رفتم بیرون
بسپارم
لولاهایش را روغن بزنند
زیاد صدا می کنند
وقت خواب
صبح ها
ساعت 5
#
اینجا با کسی کاری ندارند
با من که نداشتند
پرسیدند: از کدام حزبی؟
گفتم: باد
خندیدند
خندیدم
#
بیرون که می آمدم
موهایم را دم اسبی بسته بودم
#
وسط پنت هاوس
روی کاناپه ی مخمل نخ نما
لمیده ام
چای سبز
می نوشم