Wednesday, August 12, 2009

خیانت با آستر قهوه ای

چیزهائی
در باب گُه خوردن می گفت
و من
به این فکر می کردم
با این حجم گُه
چند بوته ی گل سرخ
می شود پرورش داد؟

Sunday, August 9, 2009

کهریزک

یادم باشد
از این در که رفتم بیرون
بسپارم
لولاهایش را روغن بزنند
زیاد صدا می کنند
وقت خواب
صبح ها
ساعت 5
#
اینجا با کسی کاری ندارند
با من که نداشتند
پرسیدند: از کدام حزبی؟
گفتم: باد
خندیدند
خندیدم
#
بیرون که می آمدم
موهایم را دم اسبی بسته بودم
#
وسط پنت هاوس
روی کاناپه ی مخمل نخ نما
لمیده ام
چای سبز
می نوشم

Sunday, August 2, 2009

پرو




کت و شلوار طوسی فاستونی
راه افتاد سمت اتاق پرو

#

کت و دامن خاکستری روشن
سایز بود

#

همان ادکلن اسپورت
روی یقه ی کت
بعد از تغییر جنسیت

2=1

روسری سیاه اش را برداشت
درگیر مُد مانده
سرش را تراشیده بود
خندیدم
#
سرطان ام که محرز شد
روسری را آورد
موهایش بلند شده
#
سرم را خودش تراشید
هر دو خندیدیم

هایکو واره

1
بچه باد
ذوق زنان می دود
در اتاق دو در سه ام
تصویر بادگیری
می ترساندش
2
گوجه فرنگی ها
خرد شده
در اشکال قلب
کنار کارد آشپزخانه
پیش بند سفید
پر از لکه های قرمز
3
جارو
گوشه ی حیاط
خاک گرفته
باد
خاک ایوان را جابجا می کند

هایکو

1
زیر روبان های قرمز
هدیه ی سالروز عروسی
بسته ای شکلات تلخ
2
واکر مادر بزرگ
کنار روروک دخترک
بعد از مسابقه ای نفس گیر
3
روی سنگ غسال خانه
چرت نیم روزی میزند
مرده شوی
4
چرخ خیاطی
پر هیاهو می دوزد
پیراهن عروسی لال را
5
پشت اتومبیل رالی
ترسان به شیشه چسبیده
عروسک یک لاک پشت
6
صبح
سوت کتری
صف فنجان های خواب آلود
6
چفت ِ دیوار
دراز کشیده ام
کنار سایه ی زن ی تنها
7
تخت
واژگون
روی تخت ی دیگر
زیر ملافه ی نازک برف
8
صبح
رفته ای
آفتاب
پهن
روی من
9
پشت کامیون
بقایای اسباب کشی
قطعه ای لگوی خانه سازی
10
ملافه ای قهوه ای
ملافه ای کِرِم
میان ما اتفاقی نمی ا فتد

Saturday, August 1, 2009

پازل یک زن 2

سگ ها را دوست دارد
مردی به نام شوهرش
متولد سال سگ است
حلقه اش را فروخته
برای بوی فرندش
سگ خریده
پالتوی مردی را
که نه شوهر است
نه بوی فرند
به دوش می کشد
سگ لرزه نمی زند
گرسنه نیست
و ساندویچ سرد هات داگ
گاز می زند

پازل یک زن 1

بر من واقعه ای می گذرد
تناسخی محرمانه
مردی در من است
که حرف اول نامش
در الفبای هیچ زبانی نیست
محترم است
و یکدیگر را
حرام زاده
خطاب می کنیم